سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۰

۱

دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد

آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد

۲

دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم

دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد

۳

ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست

زآنکه در رهگذر سیل چرا منزل کرد

۴

هم کف موسوی از نور رخت خجلت کرد

هم دم عیسوی اعجاز لبت باطل کرد

۵

خواجه بسپرد به ناچار در آخر به جهان

به جهان آنچه زاسباب جهان حاصل کرد

۶

عاقل آن بود که از ساغر آیینه مثال

زنگ اندوه ز آیینهٔ دل زایل کرد

۷

دید کز بهر نثارت بودم تحفهٔ جان

چرخ در چشم تواش این همه ناقابل کرد

۸

خواست در حشر به دامان زندش دست (سحاب)

شرمش آمد چو نگاهی به سوی قاتل کرد

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۰۱

نظرات