سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۴

۱

کدام تیر بلا ترکش زمانه ندارد

که از تنم هدف و از دلم نشانه ندارد

۲

مخوان در این چمن ای مرغ دل سرود محبت

چرا که گوش کسی میل این ترانه ندارد

۳

دلش اگر چه چو سنگ است لیک قصه ی خود را

نگویمش که دلش تاب این فسانه ندارد

۴

همین نه عمر فزاید چو آب چشمه ی حیوان

کدام خاصیت آن خاک آستانه ندارد

۵

دلم به ورطه ی دریای عشق چیست غریقی

که میل ساحل ازین بحر بی کرانه ندارد

۶

به تار زلف تو دلها گرفته اند ز بس جا

عجب نه گر سر زلف تو جای شانه ندارد

۷

ز جرم دوستی خود (سحاب) کردمش آگه

چو یافتم که پی کشتنم بهانه ندارد

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۰۰

نظرات