سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۳۹

۱

بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند

تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند

۲

گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟

در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند

۳

آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت

ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند

۴

آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت

کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند

۵

آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش

بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند

تصاویر و صوت

نظرات