
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۴۳
۱
هر جا که غمی بر دل غمگین من آمد
مانند غریبی است که دور از وطن آمد
۲
یا رب ز پی اشک که آید به مزارم
شمعی که ندانم ز کدام انجمن آمد
۳
باید ز رقیبان سخنی گفت به ناچار
تا لعل سخن گستر او در سخن آمد
۴
پیمانه پی تو به بسی بشکنم اما
وقتی که ز پی ساقی پیمان شکن آمد
۵
شرمنده (سحاب) از قدو رخسار تو گردد
هر جا به میان قصه ی سرو و سمن آمد
تصاویر و صوت

نظرات