
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۵
۱
دانی چه اثر داشت دعای سحر ما؟
این بود که نگذاشت به عالم اثر ما
۲
زاول قدم از پای فتادیم و ازین پس
تا در ره عشق تو چه آید به سر ما
۳
جز بار غم از شاخ وفای تو نچیدیم
از نخل جفایت چه بود تا ثمر ما؟
۴
مرگ همه اغیار خوش است ارنه چه حاصل؟
یک خار اگر کم شود از رهگذر ما؟
۵
پروانه ی محروم ز شمعیم و، ز دل خاست
این آتش سوزنده که بینی ز پر ما
۶
جز اینکه شود وقت نگه مانع دیدار
دیگر چه بود خاصیت این چشم تر ما؟
۷
بیداد گرا خوبه ستم کردی و ترسم
گیرد ز تو داد دل ما دادگر ما
۸
دی پیر مغان گفت دو چیز است که بخشد
عمر ابد و آب خضر خاک در ما
۹
افغان چو جرس خاست (سحاب) از همه دلها
بنشست به محمل چو مه نو سفر ما
تصاویر و صوت

نظرات