
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۶۵
۱
بازم از وصلش به جسم ناتوان جان کی رسد
دل ز دلبر کی شکیبد جان به جانان کی رسد
۲
یارب این دستی که دارد غیر بر دامان او
چون من از حرمان رویش بر گریبان کی رسد
۳
وقت مردن وعده ی وصلم دهد تا زین نوید
منتظر مانم که عمر من به پایان کی رسد
۴
گریم و از گریه میخواهم به دل آسودگی
غافلم کز سیل آبادی به ویران کی رسد
۵
کی رسد روزی که گردد بر سر کوی تو خاک
این سر شوریده در عشقت به سامان کی رسد
۶
خضر بر لعل لب او برده پی ورنه (سحاب)
کس به عمر جاودان از آب حیوان کی رسد
تصاویر و صوت

نظرات