سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۷۲

۱

اگر آگه ز خزان باد بهاری نشود

سیل اشکش به بهار این همه جاری نشود

۲

زخم کاری کشد این طرفه که در مقتل عشق

زودتر می کشد آن زخم که کاری نشود

۳

تا بود نکهت زلفش چه کند گر خون باز

مشک در نافه ی آهوی تتاری نشود

۴

نکهت خطش از آن روست بلی رایحه بخش

تا بر آتش نرسد عود قماری نشود

۵

باغ حسنش ز سرشک دگران خرم نیست

زآنکه هر قطره چو باران بهاری نشود

۶

هست آگاه زبد عهدی گل ورنه چنین

کار مرغان چمن ناله وزاری نشود

۷

رشک اغیار تحمل نتواند که کند

گر (سحاب) از سر کویت متواری نشود

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۲۳

نظرات