
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
گلی کز آتش غیرت گلاب میسازد
برای آن گل عارض گلاب میسازد
۲
به یاد محفل وصلت که میکند محکم
سرشک من همه عالم خراب میسازد
۳
به کام زهر مکافات خواهدم عمری
دمی ز خویشم اگر کامیاب میسازد
۴
مگو که بیخودی ما نقاب دیدهٔ ماست
چرا جمال نهان در نقاب میسازد
۵
ز بس که تاب ندارد (سحاب) طبع دلم
از آن به سنبل پر پیچ و تاب میسازد
نظرات