
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۸۲
۱
از دست تست باده به کامم چنان لذیذ
خون منت به کام بود آنچنان لذیذ
۲
چون زاهد از کفش نستانم قدح که نیست
غم ناگوار و باده زدست بتان لذیذ
۳
دشنام اگر دهد عوض بوسه گوبده
کان هم بود چو بوسه ی او ز آن دهان لذیذ
۴
گر پیرم ار جوان، نکنم ترک می که، هست
در کام پیر خوش به مذاق جوان لذیذ
۵
تا چند کام جان من از زهر هجر تلخ
ای شربت وصال تو در کام جان لذیذ
۶
چون زهر زخم تیغ بود ناگوار لیک
هم این زدست تست گوارا هم آن لذیذ
۷
از بس چشید لذت هجران مذاق من
شد در مذاق زهر غم آسمان لذیذ
۸
باشد لذیذ خون (سحابت) چنان به کام
کز جام زر به کام تو خون رزان لذیذ
تصاویر و صوت

نظرات