سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۹

۱

در کویش ای رقیب همین درد بس مرا

کز چون تو نا کسی نکند فرق کس مرا

۲

نه جور خاری و نه جفای گلی دریغ

زآسایشی که بود به کنج قفس مرا

۳

با پاکدامنان هوس الفتیش نیست

آن به که باز داند از اهل هوس مرا

۴

نزدیک گشته محمل آن ماه نو سفر

کز دل رسد به گوش صدای جرس مرا

۵

آن نور دیده رفت و فراقش زدیده برد

نوری که بود از رخ او منقبس مرا

۶

چون دسترس به دامن او نیست ای اجل

بر دامن تو کاش بود دسترس مرا

۷

گر سوز ناله ام بود این بهر آشیان

گیرم که جمع گشت یکی مشت خس مرا

۸

در کنج فقر ترک هوس کرده و کنون

باشد نه بیم دزدونه خوف عسس مرا

۹

گوید ببال از اینکه به جولانگه (سحاب)

آلوده شد به خاک تو نعل فرس مرا

تصاویر و صوت

نظرات