
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۹۳
۱
سوی قد سرو و رخ گل چون نگرد کس
چون آن قد زیبا رخ گلگون نگرد کس
۲
صیاد به گلشن ننهادی قفسم را
گرداشت شکافی که به بیرون نگرد کس
۳
با خلق جفائی تو ستم پیشه نکردی
کز شرم تواند که به گردون نگرد کس
۴
از یک نگهت بیش ندیدم که نه آنروست
روی تو که از یک نگه افزون نگرد کس
۵
از مردن بیگانه بود سهل گر او را
روزی دو سه با خاطر محزون نگرد کس
۶
نبود پری آن ماه پریوش که پری را
گاهی نگرد گرچه به افسون نگرد کس
۷
بیند همه کس آنچه من از روی تو دیدم
گر روی تو زین دیده ی پر خون نگرد کس
۸
آری به نظر جلوه ی حسن رخ لیلی
وقتی است که با دیده ی مجنون نگرد کس
۹
دانی که کجا جنت و طوبای (سحاب) است؟
آنجا که تو را با قد موزون نگرد کس
تصاویر و صوت

نظرات