سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۰۹

۱

اگر با غیر خواهم سر گرانش

به من آن به که باید مهربانش

۲

سر موئی ندارد فرق با موی

میان موی و آن موی میانش

۳

لبش را نایب خود بر زمین کرد

چو عیسی شد مکان در آسمانش

۴

خطش را نیست چون حسنش زوالی

بهاری بی خزان دارد خزانش

۵

شد از بیمش عنان شکوه از دست

پس از عمری که بگرفتم عنانش

۶

تذرو از شاخ سرو افتد به پایش

چمد گر در چمن سرو چمانش

۷

خضر گو وصف آب زندگانی

نگوید پیش خاک آستانش

۸

چه خجلت ها کشد از غیر هر گه

به غفلت نامم آید بر زبانش

۹

(سحاب) از جور خاکم داد بر باد

ولی باقی ست با من امتحانش

تصاویر و صوت

نظرات