
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
خواهد هزار زنده ز غیرت شود هلاک
گاهی پس از هلاکم اگر بگذرد به خاک
۲
شد چاک سینه ی فلک از آه بترس
آهی که بر فلک رود از سینه های چاک
۳
ای روز من زدست تو چون طره ی تو تار
وی عشق من به روی تو چون دامن تو پاک
۴
از دیده اشک من زغمت رفته تا سمک
وز سینه آهم از ستمت رفته تا سماک
۵
هر لحظه بیشتر شود آهم ز درد تو
این است هر دمم اثر آه دردناک
۶
اندیشه داشتم که جدا سازدم ز دوست
اکنون مرا زدشمنی آسمان چه باک
۷
هر شامگه (سحاب) به تقبیل خاک پاش
از اوج چرخ مهر در افتد به روی خاک
تصاویر و صوت

نظرات