
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۲۲
۱
هر عهد به هر کسی که بستم
در عهد تو بی وفا شکستم
۲
دلگیر به پرسش من آمد
پنداشت که من هنوز هستم
۳
شادم که گرت چنین بود عهد
هر لحظه بدست تست دستم
۴
جامی زد و با من آنچه خواهد
گوید به بهانه ای که مستم
۵
افزود به حسرتم چو مردم
پنداشتم از غم تو رستم
۶
نومیدی محرمان چو دیدم
پیوند امید ازو گسستم
۷
ز آن روی (سحاب) سر بلندم
کاندر قدمش چو سایه پستم
تصاویر و صوت

نظرات