
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۲۶
۱
چنان در بزم غیر امشب غمین از وصل جانانم
که هردم شاد سازند از نوید روز هجرانم
۲
چو اندیشم ز جور پاسبان و منع دربانش
که در آن کوز چشم این و آن از ضعف پنهانم
۳
گرم زین پیش یک گل بود دایم زینت دامان
کنون باشد ز خون دل بسی گلرنگ دامانم
۴
گرم از پرتو یک شمع روشن بود بزم امشب
هزاران شمع از آه آتشین بین در شبستانم
۵
به ترک غیر دیشب بسته پیمان با من و امشب
به بزم او کشد پیمانه یار سستپیمانم
۶
به حسن از ماه من چندان که باشد کم مه کنعان
من از بیطاقتی افزون (سحاب) از پیر کنعانم
تصاویر و صوت

نظرات