سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۲۷

۱

آمد ز درو داد به کف جام شرابم

هم آب بر آتش زد و هم آتش از آبم

۲

از آتش سودای گلی دل زندم جوش

این است که دایم چکد از دیده گلابم

۳

با مدعی آمد به سرم آه که دارد

ماری به سر این گنج که بینی به خرابم

۴

تا کس نبرد آرزوی روی تو در خاک

نگذاشته از خاک اثری چشم پر آبم

۵

شادم که فزون روز حساب از کرمت نیست

هر چند که باشد گنه افزون زحسابم

۶

هرگز به سری سایه ای از من نفتاده است

خوش کرده به این خاطر خود را که (سحابم)

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۶۷

نظرات