سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۳۴

۱

خوش آنکه ره عیش به اغیار گرفتیم

کام دل خویش از لب دلدار گرفتیم

۲

زین اشک که اکنون ره ما بست از آن کوی

در آن سر کوه راه به اغیار گرفتیم

۳

در محفل او مدعی از غیرت ما بار

بر بست بصد حسرت و ما بار گرفتیم

۴

دردا که سپردیم به زاغ و زغن آخر

جائیکه بصد سعی به گلزار گرفتیم

۵

از کینه ی بیگانه ره وادی هجران

چون چاره ندیدیم به ناچار گرفتیم

۶

در سایه ی دیوار تو ما را نگذارد

آن را که بر او رخنه ی دیوار گرفتیم

۷

بیداد تو بر دل همه ز آنست که روزی

داد دل زار از تو دل آزار گرفتیم

۸

پا بست که سازیم (سحاب) این دل مفتون؟

انگار کز آن طره ی طرار گرفتیم

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۱۷۱

نظرات