
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۳۶
۱
چون شادی بی غم به جهان یاد ندارم
دلشاد از اینم که دل شاد ندارم
۲
یاد آن شه چینی که دهد داد ندارم
اما چو تو بیداد گری یاد ندارم
۳
آن روز کدام است که بی آن لب شیرین
صد رشک به ناکامی فرهاد ندارم؟
۴
آئینه گرفت از کف مشاطه و گفتا
منت ز تو با حسن خداداد ندارم
۵
اکنون که ز فریاد دهد داد ضعیفان
از ضعف دگر قوت فریاد ندارم
۶
ز آنکس که ننالد چو (سحاب) از تو بخاطر
در خیل تو از بنده و آزاد ندارم
نظرات