
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
در هجر تو پروای دل زار ندارم
من در غم خویشم به کسی کار ندارم
۲
دانی که میان من و زهاد چه فرق است؟
فرقی که من از کار خود انکار ندارم
۳
گربار به اغیار دهی گر نروم من
زین گونه که من طاقت این کار ندارم
۴
خاموشی من پیش تو از راه ادب نیست
حرفی که کنم جرأت اظهار ندارم
۵
منصور صفت پرده زکار خود ازین پس
بردارم و اندیشه ای از دار ندارم
۶
آن نرگس بیمار ز خود بی خبرم ساخت
چندان که خبر از دل بیمار ندارم
۷
بی رخصت من کس به چمن نامد و اکنون
اذن نگه از رخنه ی دیوار ندارم
۸
جایی که توان کرد (سحابا) گله از یار
من شکر ز چرخ و گله ز اغیار ندارم
نظرات