
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۴
۱
کجا اندیشه از چشم بد ایام میکردم؟
در ایامی که در میخانه می در جام میکردم
۲
کنون نه وصل صیاد و نه امید گرفتاری
به این روزم نشاند آن شکوهها کز دام میکردم
۳
به ظاهر از سر کوی تو میرفتم به شوق اما
نگاه حسرتی سوی قفا هر گام میکردم
۴
کنون دانم که هر عشقی که با غیر تو ورزیدم
هوس بوده است و من بیهوده عشقش نام میکردم
۵
تو را کس همنشین با من نمیدانست در کویت
به این نسبت سگ کوی تو را بدنام میکردم
۶
نبود انجام کار من چنین در عاشقی گر من
در آغاز غمش اندیشه از انجام میکردم
۷
نمیکردم (سحاب) این شکوهها ز انجام هجرانش
اگر در وصل شامی صبح و صبحی شام میکردم
تصاویر و صوت

نظرات