
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۶
۱
نیم جانی بود تا جا بود در میخانهام
پر نشد پیمانه تا خالی نشد پیمانهام
۲
از دل دیوانهام دیوانهتر دانی که کیست؟
من که دایم در علاج این دل دیوانهام
۳
آورد هر چند خواب افسانه اما نایدت
هرگز اندر دیده خواب ار بشنوی افسانهام
۴
از فریب خال او در دام زلفش دل فتاد
مبتلای دام او دل گشت از این دانهام
۵
با تو گر در گلخنم چون عندلیبم در چمن
بیتو گر در گلشنم چون جغد در ویرانهام
۶
از جنون عشق تا کی منعم ای فرزانگان
این جنون خوشتر بود از عقل هر فرزانهام
۷
یک نگاه آشنای چشم مست او (سحاب)
این چنین بیگانه کرد از خویش و از بیگانهام
تصاویر و صوت

نظرات