
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
چو فکر کوتهی عمر ای پسر کردم
حدیث زلف دراز تو مختصر کردم
۲
هزار نامه نوشتم ولی از آتش دل
اگر نسوختم از آب دیده تر کردم
۳
به روی خوب تو مایل نخواستم کس را
از آن زخوی بدت خلق را خبر کردم
۴
حدیث شوق چنان بی نهایت ست که من
شب فراق همین قصه مختصر کردم
۵
چو یافتم که کند بیشتر جفای تو را
فغان خود ز جفای تو بیشتر کردم
۶
به قصد دل زکمان ناوکش نجسته هنوز
که من بدل هوس ناوک دگر کردم
۷
چه جامه ها که به شبهای هجر کردم چاک
دو روز خلعت وصلت اگر ببر کردم
۸
ز زندگانی خویش از نخست قطع نظر
(سحاب) کردم و بر روی او نظر کردم
تصاویر و صوت

نظرات