
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
پیغام تو را گر همه دل بود بریدم
یک بار نگفتم که ندامت نکشیدم
۲
سنگ ستم هیچ کس این ذوق ندارد
بسیار زهر گوشه ی دیوار پریدم
۳
در مجلس اغیار ندانم به که بودی
هر گه سخن مهر و وفا از تو شنیدم
۴
از بس که به امید تو هر روز نشستم
تا شام در این راه به وصلت نرسیدم
۵
امروز ز امیدم همه آنست که گوید
روزی که زوصل تو شود قطع امیدم
۶
دیگر به چه امید شوم زنده به محشر؟
کم نیست (سحاب) آنچه بیک عمر کشیدم
تصاویر و صوت

نظرات