سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۶۶

۱

در خیال تو به افتاده است دل از باده‌ام

زین سبب از چشمت ای پیر مغان افتاده‌ام

۲

خانهٔ دل شد ز هر نقش و نگاری بی‌نیاز

با وجود نقش مهر آن نگار ساده‌ام

۳

تا میان بندگی بستم به کوی می‌فروش

یافت آزادی زهر قیدی دل آزاده‌ام

۴

یک طرف رشک رقیبان یک طرف درد فراق

بهر مردن هرچه گردون خواست کرد آماده‌ام

۵

تنگ شد بر دل فضای سینه بی‌او گرچه من

در به روی او بسی از دست خود بگشاده‌ام

۶

سر هوای مقصدی دارد که هرگز کس ندید

گرچه پا در وادی عشقت همان ننهاده‌ام

۷

تا به کیش عشق رو آورده‌ام شادم که نیست

فکر زنار و صلیب و سجه و سجاده‌ام

۸

در بهای بوسه خواهد یار آنکه از (سحاب)

نقد جانی را که در آغاز عشقش داده‌ام

تصاویر و صوت

نظرات