
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۷۷
۱
با جفا جوی او مشکل شود دمساز من
ور کسی از عاشقان با وی بسازد باز من
۲
هر دو تا داریم چون در پرده دارم راز من
غمزهٔ خونریز یار و دیدهٔ غماز من
۳
از رقیبم گوئیا نشناخت امشب کاین قدر
نیستم در بزم او شایستهٔ اعزاز من
۴
کیست شیری خشمگین در رهگذار مورتو؟
چیست صیدی ناتوان در چنگل شهباز من؟
۵
بوسه ای کردم طلب از لعل یار و عاقبت
شد دل ماهر دو خون از عجز او از ناز من
۶
چون کسی از لذت سنگ جفایت بگذرد؟
گیرم از بام تو دارم قوت پرواز من
۷
چون نکردم دعوی پرهیزگاری با کسی
هر کسی از تقوای زاهد گفت گفتم باز من
۸
چون (سحاب) امروز در شیرین زبانی میکنم
ادعای ساحری او دعوی اعجاز من
نظرات