
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۸۸
۱
هر که کند منع من از روی تو
کاش به بیند رخ نیکوی تو
۲
تیغ به روی تو کشیده است لیک
خون مرا ریخته ابروی تو
۳
گریه ی خلق از تو ولی آب چشم
خاک مرا میبرد از کوی تو
۴
کرده عیان بر همه صید افگنی
زخم دلم قوت بازوی تو
۵
برگ سمن کرده به سنبل عیان
زلف سمن سای سمن بوی تو
۶
کده ز اعجاز لبت زنده باز
هرکه کشد نرگس جادوی تو
۷
چشم (سحاب) ار نبود اشک بار
می زند آتش به جهان خوی تو
تصاویر و صوت

نظرات