
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۲۹۰
۱
گفتم: به دل شکیب تو حسرت نصیب کو؟
گفتا: به درد عشق نکویان شکیب کو؟
۲
خوش محفلی که باده ی ناب از سبوبه جام
ریزی بدست خویش و نپرسی رقیب کو؟
۳
زاهد مرا به ترک تو هر دم دهد فریب
یک جلوه زان شمایل زاهد فریب کو؟
۴
هر ناکسی به کوی وی آمد بگفت کیست؟
هر بیدلی که رفت نگفت آن غریب کو؟
۵
ای غیر اگر بدوری او سالها زیم
خوشتر از اینکه از تو بپرسم حبیب کو؟
۶
آن خسته قدر لذت درد (سحاب) یافت
کز درد جان سپرد و نگفتا طبیب کو؟
نظرات