سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۲۹۸

۱

از او به یاری بختم امید غمخواری

ولی دریغ که بختم نمی کند یاری

۲

چه غم ز دیده ی بیدار عاشقان آن را

که نیست یک دمش از خواب ناز بیداری

۳

به دام تا نفتد صید خود کجا داند

هر آنچه یافته صید من از گرفتاری

۴

بر تو خوار بود هر عزیز و عزت تو

بر آن کسان که ندانند عزت از خواری

۵

پس از هزار عتابم به مدعی بخشید

هزار زخم زد اما یکی نشد کاری

۶

بکوش تا دل آزرده ای بدست آید

و گرنه سهل بود از بتان دل آزاری

۷

تو را که هست بلب معجز مسیح از چیست

که چشم تست چنین مبتلای بیماری

۸

جدا از مهر رخ او ز آه و اشک (سحاب)

بود چو برق یمانی و ابر آزاری

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۲۱۲

نظرات