سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۳۱۰

۱

از جور او مگر شب هجران شکایتی

گوید کسی که این دو ندارد نهایتی

۲

مهر کسی خوشم که اثر در دلت نکرد

عشق تو کرد گرچه به هر دل سرایتی

۳

هر نوع کآورند به یاد توام نکوست

هر چند ساعتی کند از من سعایتی

۴

صبح سعادت از مه رویت نشانی‌ای

روز قیامت از شب هجرت کنایتی

۵

دور از توام هلاک نکرد آسمان چو دید

در کیش عشق سر نزد از من جنایتی

۶

احوال خود که رانیم از کوی خود بپرس

از والی‌ای که عزل شود از ولایتی

۷

دانی که چیست آیهٔ نور و حدیث طور؟

از کوی او کنایتی، از رویش آیتی

۸

از بس (سحاب) بود ز لطف تو ناامید

هرگز نداشت از تو امید عنایتی

تصاویر و صوت

نظرات