
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۳۹
۱
کامم اگر طلب کنی یک رهم از وفا طلب
ور طلبی مرا خود مرگ من از خدا طلب
۲
قدر فغان من بدان رونق کار خویش را
زین تن مستمند جوزین دل مبتلا طلب
۳
دل که چنین کند مرا طالب گوهر وفا
کاش بگوید این متاع از که و از کجا طلب
۴
گر نکنی برای من چاره ی ناله های من
بهر علاج رنج خود درد مرا دوا طلب
۵
با تو مراست گفتمش: دعوی خونبهای دل
کرد مرا به زیر تیغ از پی خونبها طلب
۶
عهد و وفای یار خود نیست گرت روا به کس
شاهد سست عهد جو دلبر بی وفا طلب
۷
از لب یار چون روا گشته (سحاب) مدعا
کوری چشم مدعی بوسه به مدعا طلب
تصاویر و صوت

نظرات