سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۴۲

۱

روز آن را که سیه گشت ز چشم سیهت

روشنی نیست جز از پرتو روی چو مهت

۲

ز یکی جان بستاند به یکی جان بخشد

جان من این چه اثرهاست که دارد نگهت؟

۳

عجبی نیست اگر صید حرم را ز حرم

به سوی دامگه آرد هوس دامگهت

۴

ز تو داد دل ما را بستاند روزی

آنکه کرده است به ملک دل ما پادشهت

۵

کوش تا شهر دل آباد کنی ای شه حسن

پیشتر ز آنکه نهد رو به هزیمت سپهت

۶

نه به رحم است که بر باد ندادی خاکم

ز آن ندادی که مبادا بنشیند به رهت

۷

گشت مرحوم ز سنگ ستمت چون زنخست

ریخت بال و پرم از حسرت طرف کلهت

۸

دور از او زیستی و هر چه به پاداش (سحاب)

هجر او با تو کند نیست فزون از گنهت

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۳۷

نظرات