
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۴۸
۱
در ره عشق اختیار از دست رفت
پای ماند از کار و کار از دست رفت
۲
در چمن دردا که ساقی تا قدح
داد بر دستم بهار از دست رفت
۳
آه کز دست دلم دامان صبر
رفت چون دامان یار از دست رفت
۴
نقد جانی را که از بهر نثار
داشتم در انتظار از دست رفت
۵
در رهش خاکی که میکردم به سر
ز آب چشم اشکبار از دست رفت
۶
روزگار وصل آه از روزگار
کز جفای روزگار از دست رفت
۷
ز آن دو لعل از دستم آرام و قرار
ز آن دو زلف بیقرار از دست رفت
۸
پا نهادم بر سر بالین (سحاب)
لیک در وقتی که کار از دست رفت
تصاویر و صوت

نظرات