
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۴۹
۱
چون یوسف من گر به نکوئی پسری داشت
یعقوب ز حال دل زارم خبری داشت
۲
ای دل ز چه رو منتظر صبح وصالی
کی بود که از پی شب هجران سحری داشت؟
۳
یا رب به چه جرم از نظر انداخته ما را؟
آن شاه که بر حال گدایان نظری داشت
۴
میبرد اگر سنگدلی دل ز کف او
آن سنگدل از حال دل من خبری داشت
۵
از دام تواش خواهش پرواز نمیبود
آن روز که مرغ دل من بال و پری داشت
۶
ره جانب مقصد به ره عشق کجا برد
هر کس چو دل گمره من راهبری داشت
۷
سنگین دل و بی رحم سحاب اینهمه کی بود
گر آه دل من به دل او اثری داشت
تصاویر و صوت

نظرات