
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۵۵
۱
دو عقیقت دو چشمه ی نوش است
هم گهر پاش و گهر پوش است
۲
تا به خون ریختن نویدم داد
در تنم خون ز شوق در جوش است
۳
صبر و هوشی نماند زانکه لبت
رهزن صبر و آفت هوش است
۴
با وجود خیال او چه عجب
اگرم نام خود فراموش است
۵
شیخ کز باده کرد منعم دوش
دیدم امشب که مست و مدهوش است
۶
فاش گردد چو عیب ها اگرش
فتد این خرقه ای که بر دوش است
۷
ننگش از تاج شاهی آنکه ز تو
حلقه ی بندگیش در گوش است
۸
فارغ از رشک غیرم و غم هجر
تا خیال توام هم آغوش است
۹
پرده ی ما نمیدرند (سحاب)
که خطابخش ما خطا پوش است
نظرات