
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۵۸
۱
چون خیال او ز جان مهجور نیست
دور از او گر زنده باشم دور نیست
۲
از رخ خوبان نبیند نور او
هر که را در دیدهٔ دل نور نیست
۳
در نظر بازی ارباب نظر
حسن زیبا منظران منظور نیست
۴
ترک سر چون لازم شورید گیست
هر که را سر هست در سر شور نیست
۵
چون رخ خوبان و قد دلکشت
آتش موسی و نخل طور نیست
۶
در برش ز اندیشه هجران (سحاب)
از سرور وصل، دل مسرور نیست
نظرات