
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۶۳
۱
مدار امید وفا از دلی که کین دانست
چه جای اینکه ندانست آن و این دانست
۲
بتان به غیر جفا نیز کارها دانند
نگار ماست که در دلبری همین دانست
۳
دلش به محفل گیتی نکرد میل نشاط
کسی که لذت سوز دل حزین دانست
۴
هر آنکه دید خط و روی وقامت و بر او
بنفشه و گل و شمشاد و یاسمین دانست
۵
کمال قدرت جان آفرین ترا از جان
بیافرید و سزاوار آفرین دانست
۶
دل من است که دانست قدر عشق تو را
که گوهری ثمن گوهر ثمین دانست
۷
(سحاب) در ره عشق بتان نخست از جان
گذشت و مصلحت خویش را درین دانست
تصاویر و صوت

نظرات