
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۶۷
۱
نه همین کوی تو از لوث رقیبان پاک نیست
هر گلستانی که بینی بی خس و خاشاک نیست
۲
کی از آن زلف پریشانم پریشان نیست حال
یا از آن چاک گریبانم گریبان چاک نیست
۳
بهر دفع رنج هر زهری بسی تریاک هست
زهر هجران را بجز شهد لبت تریاک نیست
۴
آنکه باید مهربان شاه است با من ای رقیب
باکم از کین توو بی مهری افلاک نیست
۵
چون دل غم پرورم را نیست غمخواری جز او
نیستم غم گرنه یکدم خاطر غمناک نیست
۶
از تو ای صیاد دارم حسرت زخمی و بس
ورنه دانم هر شکاری قابل فتراک نیست
۷
عارض زاهد فریبت راه زاهد زد بلی
درک حسن خوب رویان لازمش ادارک نیست
۸
چون (سحاب) از هم نشینی بدانش نیست باک
پیش او بد گو اگر گوید بد ما باک نیست
تصاویر و صوت

نظرات