
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۶۸
۱
با آنکه هیچ میل کسی در دل تو نیست
کس نیست در جهان که دلش مایل تو نیست
۲
گر داشت بود شامل حال رقیب هم
عیب تو نیست رحمی اگر در دل تو نیست
۳
ای بحر عشق تا چه خطرناک لجه ای
کز هیچ سو مرا بنظر ساحل تو نیست
۴
ای راه وصل تا چه طریقی که خضر را
در وادی تو راه به سر منزل تو نیست
۵
ای دیده واقفش کنی آخر زحال من
زیرا که غافل از نگه غافل تو نیست
۶
در زندگی رقیب نگردد جدا از تو
امشب چه باعث است که در محفل تو نیست؟
۷
جانرا قبول کرد بناچار و گفت باز
قابل تری ز تحفه ی ناقابل تو نیست؟
۸
فردا بدامن که زنی ای (سحاب) دست
چون از بتان کسی نه که آن قاتل تو نیست
تصاویر و صوت

نظرات