
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۷۲
۱
تا صحبت یار دلنواز است
دل از همه عیش بی نیاز است
۲
هر گل که شکفته از مزارم
چشمی است که بر ره تو باز است
۳
بیداری چشم ما چه داند
چشم تو که مست خواب ناز است
۴
غم کشتم و یافتم که آخر
نا سازی دهر چاره ساز است
۵
شادم به شب غمت که امشب
چون زلف تو تیره و دراز است
۶
طوطی نزند (سحاب) گو دم
تا خامه ی من سخن طراز است
۷
سالک نبود کسی که او را
پرواز نشیب یا فراز است
۸
این صید دلم بدام عشقت
یا صعوه بچنگ شاهباز است
۹
صد بار فزونش آزمودی
از آه منت چه احتراز است
تصاویر و صوت

نظرات