سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۷۳

۱

بگذشت زجان هر کس و از آن سر کو رفت

آنجا به چه کار آمد و زآنجا به چه رو رفت

۲

خونی که روا بود که از تیغ تو ریزد

از حسرت تیغت همه از دیده فرو رفت

۳

بودم ز می یار چنان مست که امسال

کی باده ندانم به خم از خم به سبو رفت

۴

دل خون شد و از چشمم اگر ریخت چه چاره

باز آمدنی نیست هر آبی که زجو رفت

۵

روز خوشی از بخت بد خویش ندیدم

زآن روز که دل از پی آن روی نکو رفت

۶

حرف بد غیرش سبب عربده گردید

کز بزم (سحاب) آن صنم عربده جو رفت

تصاویر و صوت

دیوان سحاب اصفهانی به کوشش احمد کرمی - سحاب اصفهانی - تصویر ۵۹

نظرات