
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۷۶
۱
چو حاصل است ترا وصل یار حور سرشت
خلاف منطق و عقل است آرزوی بهشت
۲
تو خود به دور زمان سرنوشت ساز خودی
چنانکه میدرود هر چه را که دهقان کشت
۳
اگر دچار شود چشم دل به بدبینی
بدیده منظر زیبای دهر باشد زشت
۴
همیشه زنده به دلهاست نام او آنکو
برفت و نام نکوئی بیادگار بهشت
۵
رسد بگوش به هر جا که نام دوست (سحاب)
بگوش گیر و مگو مسجد است یا که کنشت
نظرات