
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۸
۱
دلی دارم به امید و وصالش شاد ازین شبها
ولی فریاد از آن روزی که آرد یاد ازین شبها
۲
به امیدی که بنشیند مگر در کوی او روزی
به این شادم که خاک من رود بر باد ازین شبها
۳
شب هجران به روز وصل بود آبستن و اکنون
شب وصلست هر شب تا چه خواهد زاد ازین شبها
۴
بود شبهای شادی را ز پی روز مکافاتی
دلم در زحمت این روزها افتاد ازین شبها
۵
بود شبهای وصلش مایهٔ شادی (سحاب) اما
دل ناشاد من دانم نگردد شاد ازین شبها
تصاویر و صوت

نظرات