
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۹۳
۱
آنرا که زهجر دردناک است
یا چاره وصال یا هلاک است
۲
از چشم و دلم در آب و آتش
چشمم سمک و دلم سماک است
۳
دامان کشیم ز دست و آنگاه
دستی که چو دامن تو پاک است
۴
آهست اگر طبیب دلها
بیچاره دلی که دردناک است
۵
در باغ بهشت بس شجرهاست
اما نه به خاصیت چو تاک است
۶
آن مه به (سحاب) ما بود دوست
از خصمی آسمان چه باک است
تصاویر و صوت

نظرات