
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۲۲
۱
به حضرت تو، که یارد، که قصهای ز من آرد؟
به غیر باد و برآنم که باد، نیز نیارد
۲
اگر نسیم نماید، کسالتی به رسالت
سلام من که رساند، پیام من که گزارد؟
۳
نسیمی از سر زلف تو میخرم به دو عالم
وگرچه خود همه عالم، نسیم زلف تو دارد
۴
خیال روی تو در چشم ما و ما، متحیر
در آن قلم که چنین صورتی بر آب، نگارد
۵
لبم چو یاد کند، ذوق خاکبوس درت را
ز شوق مردم چشم من، آب در دهن آرد
۶
گرم وصال تو بگذاشت پیش از این دو سه روزی
مرا فراق تو دائم که پیش ازین، نگذارد
۷
بروز وصل خودم وعده داده بودی، سلمان
درین هوس، همه شبهای تیره روز شمارد
تصاویر و صوت


نظرات