
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۲۷
۱
این یار که من دارم، ازین یار که دارد؟
وین کار که من دارم، از این کار که دارد؟
۲
خلقی است همه، بر در امید، نشسته
تا یار، کرا خواهد و تا یار، که دارد؟
۳
با این همه غم، گر غم من با تو، بگویند
کاری بود آیا غم این کار، که دارد؟
۴
من بر سر بازار مغان، میروم امشب
این زهد فروشان سر بازار، که دارد؟
۵
برخاستهام از سر سجاده، به کلی
یاران هوس خانه خمار، که دارد؟
۶
خورشید رخش کرد، بر آفاق، تجلی
ای دیده وران، طاقت دیدار که دارد؟
۷
در زیر فلک راست بگویید، که امروز
بالاتر ازین قامت و رفتار، که دارد؟
۸
تا روی ببینند و ببینید، کزین روی
در دور قمر، عارض و رخسار که دارد؟
۹
بر راه خیالت، همه شب، منتظرانند
با این همه تا دولت بیدار، که دارد؟
۱۰
دل برد ز سلمان و کجا میبرد این دل؟
با آن همه دلهای گرفتار، که دارد؟
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.