
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۳۸
۱
سحرگه بلبلی آواز میکرد
همی نالید و با گل راز میکرد
۲
نیاز خویش با معشوقه میگفت
نیازش میشنید و ناز میکرد
۳
به هر آهی که میزد در غم یار
مرا با خویشتن دمساز میکرد
۴
نسیم صبح دلبر میشنیدم
دلم دیوانگی آغاز میکرد
۵
خیال آب رکناباد میپخت
هوای خطه شیراز میکرد
تصاویر و صوت


نظرات