
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۹۳
۱
سنبلت را صبا بر گل مشوش میکند
هر خم زلفت مرا نعلی در آتش میکند
۲
باد در وقت سحر میآورد بویت به من
باد وقتش خوش! که او وقت مرا خوش میکند
۳
لعل جانبخش لبت دلهای مسکینان به لطف
جمع میدارد، ولی زلفت مشوش میکند
۴
دیده تر دامنم تا میزند نقشت بر آب
خاک کویت را بخون هر شب منقش میکند
۵
توبه زهد ریایی نیست کار عاشقان
ساقیا می، کین فضولی عقل سرکش میکند
۶
زان شراب ناب بیغش ده که اندر صومعه
صوفی صافی برای جرعهای غش میکند
۷
نام و ننگ و صبر و هوش و عقل و دینم شد حجاب
ترک من باز آ که سلمان ترک هر شش میکند
تصاویر و صوت


نظرات
کاظم ایاصوفی