
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۰۶
۱
ماهی ار ماه فلک را از کمان ابرو بود
سروی ار سرو سهی را عنبرین گیسو بود
۲
ما که هر روزی به ماه طلعتت گیریم فال
روز و ماه ما مبارک، فال ما نیکو بود
۳
ز آفتاب روی خوبت، دیده من خیره گشت
خیره گردد دیده جایی کافتاب از رو بود
۴
سرو قدت راست جابر جویبار چشم و دل
حبذا باغی که سروش این چنین دلجو بود
۵
بس که دم خوردم به بویت، گر نمایم حال دل
غنچه آسا در دلم خون بسته تو بر تو بود
۶
ما به سودای سر زلف تو چون گردیم خاک
باد گردی کآورد زان خاک عنبر بو بود
۷
زحمت سلطان مده بسیار و بگذار ای رقیب!
تا ندیم مجلس گل بلبل خوش گو بود
تصاویر و صوت


نظرات