
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۲۱۲
۱
باد صبا به باغ به بوی تو میرود
در گلستان حکایت روی تو میرود
۲
چونت خرم به جان که به بازار عاشقی
هر دو جهان به یک سر موی تو میرود
۳
با باد بوی توست دل ناتوان من
گر میرود به باد، به بوی تو میرود
۴
زان آمدم که بر سر کوی تو سر نهم
مقبل کسی که در سر کوی تو میرود
۵
بامی از آن خوش است سر عارفان که می
در کاسههای سر ز سبوی تو میرود
۶
جوری که رفت و میرود امروز در جهان
از چشم مست عربده جوی تو میرود
۷
مشکین دلم از آنکه مرادم به دم سخن
در طرههای غالیه بوی تو میرود
۸
از جوی دیده خون جگر بیش از این مریز
سلمان که آب بحر ز جوی تو میرود
تصاویر و صوت



نظرات