سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۱۵

۱

آن که باشد که تو را بیند و عاشق نشود؟

یا به عشق تو مجرد ز علایق نشود؟

۲

با تو دارم ز ازل سابقه عشق ولی

کار بخت است و عنایت به سوابق نشود

۳

در سرم هست که خاک کف پای تو شوم

من بر اینم، مگرم بخت موافق نشود

۴

شعله آتش دل، سر به فلک باز نهاد

دارم امید که دودش به تو لاحق نشود

۵

می‌کند دست درازی سر زلفت مگذار

تا به رغم دل من با تو معانق نشود

۶

هر که این صورت و اخلاق و معانی دارد

که تو داری، ز چه محبوب خلایق نشود؟

۷

شب به یاد تو کنم زنده گواهم صبح است

روشن این قول به بی‌شاهد صادق نشود

۸

با دهان و لب تو جان مرا رازی هست

همه کس واقف اسرار دقایق نشود

۹

کار کن کار که کار تو میسر سلمان

به عبارات خوش و نکته رایق نشود

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۹۸
دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۲۲۰
دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۴۱۴

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۴ - ۱۲:۲۷:۲۵
mesraje awal(torabinad)mesraje dowome beide tschharom(daram omed ke dudash1
پاسخ: با تشکر، در مورد اول مشکلی نمی‌بینم، در مورد دوم «که» اضافه شد.
user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۹/۰۶ - ۰۷:۱۱:۰۵
dar mesraje awal 1B sajed ast
پاسخ: حالا متوجه شدم. تصحیح شد.
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۱ - ۰۸:۲۷:۲۵
با تو دارم ز ازل سابقه عشق ولی--درست است